قدیمی هـا معتقدند
تـابش آفتـاب صبح، سبب جـاری شدن سرچشمـه ای از زلال رحمت است؛
برای همیـن است که یقین کردم
شیعـه، آفتـاب صبح را چشیـده است.
سلام علی ربیع الأنام
بگذاریم وجودمان نسیم بهار را بچشد، مباد که با آمدن بهار نشناسیمش!
آری، بهار مردمان نزدیک است.
خدایا! دکمه های ایمانم را با نخ باور قلبی، محکم کن! که نخ عقل را آن چنان عمری نیست؛ آزموده ام.
در این ماهِ پایانی سال، چروک گناهانم را با اتوی توبه، صاف کن!
و جیب معرفتم را به کَرَم خودت پُر کن!
خدای خوبم! سلیقه ی من خوب نیست؛ لطف کن لباس جدیدم را از جنس بندگی (آزادگی) انتخاب کن!
هر چند «لباس التقوی ذلک خیر» منظورم همان جنسی است که با یک «تِق وا» نمی رود و با هر بادی نمی گسلد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چشم بر تاریخ بستن و ندیدن هم دردی دوا نمی کند، که ندیده هم می توان عاشق شد؛ همانگونه که اویس را تاب ماندن نبود!
وصف معشوق، چگونه ممکن است در حالی که واژه ها سر در گم اند!
مرا چه به ره یافتنِ حظیره ی قدسیان!
مرا چگونه وصف بلغ العلی، کشف الدّجی، حسنت جمیع...
ای تو که بهترین بهانه ی آغازی؛
لولاک لما خلقت الافلاک!
- دل باران گرفته ی غدیری!
این بار، باید از وادی کرب و بلا عبور کنی، هر چند تاب نیاوری!
عاشورا تلألؤ قطرات بارانیست که از غدیر باریدن گرفته است.
یاران حسین (علیه السلام) از عشقِ باران به دریا زدند و باکی از موج و طوفان نداشتند:
خدایا!
چه کرده اند تا بدین جا رسیده اند، که عشق را در ذره ذره ی وجودشان می توان حس کرد، و چه کرده اند که کوه از استقامتشان حیران است....
- دل باران گرفته ی غدیری!
چون ابر پاییزی ببار بر بیابان تفتیده ی کربلا...(1)
__________________________________________________
1- از ریان بن شبیب روایت شده است که گفته روز اول محرم به خدمت امام رضا علیه السّلام رسیدم حضرت فرمودند: ... ای پسر شبیب اگر بر حسین (علیه السّلام) گریه کنی و آب دیدهگان تو بر روی تو جاری شود حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را میآمرزد خواه اندک باشد و خواه بسیار. منتهی الآمال ، ج 1، ص 541
دیوار بقیع...
غربت بقیع...
آه بقیع...
امشب سنگینی غمت در دلم غوغا کرده است ای بقیع! و این را از آن همه سکوتی که کرده ای می توان حس کرد!
یا صاحب الزمان مولای دل شکسته ی ما!
پشت دیوار بقیع اشک های آرام روان نیستند و ناله ای به گوش نمی رسد!
رنگین کمان زائران بیت الله الحرام راهی عرفاتند و مدینه تنهاست...
فدای غربت تان یا ابا جعفر
مولای ما امام زمان! پرچم مشکی عزا را بر بالای کدام بلندی برافراشته اید؟!
من امروز پرچم عزا را بر دستانم بلند کرده ام تا به خود ثابت کنم شما حرم دارید! اگر قابل باشم دلم حریمتان، غبار روبی حریمتان هم با خودم...
علی باید به معنا درک گردد
که شاید حق او احقاق گردد
شاید این حضور من، از حضور تو نشأت می گیرد! و قطعا همین است؛ راز این که من در کنار تو ایستاده ام!
و ترس از نبودنت دارم...
بگذار این بار در ورای آسمانی بودنم باقی بمانم!
زمین و آسمان که در هم می شود، صفای ملکوتی می یابد،
...و من همین را عاشقم!