برات

هم سایه، سایه ات به سرم مستدام باد

برات

هم سایه، سایه ات به سرم مستدام باد

برات
دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۰ مطلب با موضوع «امام حسین علیه السلام» ثبت شده است


درست بعد از گذشت 6 ماه نه تنها یادم نرفته، سیر از دیدار نیستم، برای مسافرت های دیگری برنامه ریزی نکرده ام، بلکه همه اش با خودم دو دو تا چهار تا می کنم ببینم می شود بزودی باز هم عازم کربلا شوم!؟

فکر می کنم کم گذاشته ام،

شاید هم دلتنگی را بهانه کرده ام،

اصلا شاید دردی دارم که درمانم تویی امام حسین جانم!

بین تمام خبرهای شبکه ی خبر، هنوز واژه ی عتبات دانشگاهیان را خوب می بینم و خبرش را می خوانم و دلم می لرزد و وسوسه می شوم و یک آن، ترس تمام وجودم را می گیرد که نکند نتوانم ثبت نام کنم چون سری قبل رفته ام!!

سریع می آیم و سایت عتبات دانشگاهیان را سرچ می کنم و وارد سامانه می شوم؛

پیغام گذاشته اند که از 18 خرداد قابل دسترسی ست و من دل در دلم نیست که 12 شب بگذرد و اطلاعات سایت بارگذاری شود!!

هنوز امید دارم

هنوز منتظرم

و به هیچ عنوان ناامید نیستم

چون اگر روزی ام کربلا باشد از در بسته عبور می کنم؛

ثبت نام نشدنم در سایت که مشکل لاینحلی نیست!!

فقط عهد بسته ام برای رسیدنم به تو هیچ خطایی نکنم و قول داده ام از هیچ تلاشی هم دریغ نکنم!!

راستی از سفر اولم به بعد، خوب می فهمم وقتی می گویند "ندیده دل، پادشاه ست" یعنی چه!؟

فقط نمی فهمم، این دل که دیدار تازه کرده ست، چرا بیشتر دلتنگی می کند!!؟؟



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۵۱
هم سایه

می دانی! اصلا خودت هم بخواهی نمی شود!

چشم هایت را که می بندی، خواب کربلا می بینی!

بیدار هم که می شوی، با شنیدن کربلا رفتن هر کسی اشک می ریزی و حالت دگرگون می شود!


راست می گفتند قدیمی ها؛" ندیده دل پادشاه ست"

و من گداترین هستم به درگاهشون!

و تا دوباره برنگردم به کربلا حال و روزم همین است که می بینید!



پ.ن: حالا حق داشتم که دعا کنم:" ما را ببر به کربلا و دیگر برنگردان"




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۵۶
هم سایه
_ متولد شده باشیم!

+ نه!

_ازدواج کرده باشیم!

+نه!

_خداوند به ما فرزند عطا کند؟!

+نه!

_پس چه؟!

+ زندگی از روزی آغاز می شود که حسین علیه السلام داشته باشیم: ألَستُ بِرَبِّکُم، قالوا بَلی!

++ داشتن تو فقط داشتن تو نیست، داشتن خیلی از چیزهاست!
+++ از حسین بن علی هر چه بخواهی بدهد، تو زرنگ باش و از او نسل علی دوست بخواه!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۲۱
هم سایه

راست می گفت؛ همه ی ماجرا دست شخص دیگری بود!

من فکر می کردم قرار است برات کربلایم مثل همین نامه بازی های اداری که هر روز یک چیز جدید پشت قباله اش می اندازند و بی خودی کِشَش می دهند، امروز و فردا شود تا من دق کنم که بشنوم من هم راهی می شوم، ولی خبری از این ادا بازی ها نبود!

داستان دست کس دیگری بود؛ راست می گفت "کس دیگری من را طلبیده بود" پس نمی گذاشت هیچ سنگی جلوی پای من بیندازند! عالم همه به یک اشاره ی او می گردد!

از همان روز همش فکر می کنم، کاش همه ی ماجراها به دست حسین(علیه السلام) باز شود، کاش کارمان همیشه به حسین (علیه السلام) بیافتد!


+سایه ات از سرمان کم نشود حضرت یار!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۴۰
هم سایه
همه تعجّب می کنند، اصلا باورشان نمی شود که من این قدر خوب یادم مانده باشد...
می دانی! راز عجیبی ست؛ بین خودمان باشد! من خیلی چیزها را از کودکی مرور می کردم، بارها و بارها...
مثل همان تابلو فرش خانه ی پدربزرگ؛ حتی از زمانی که قرآن خواندن را به خوبی نمی دانستم و حتی از زمانی که فتحه و ضمه و کسره ی آن تابلو فرش قرآنی را درست ادا نمی کردم، حتی از آن زمان که نمی دانستم قرآن نور است و شفاست و بدون اینکه بدانم چطور دوا، بیمار را شفا میدهد، قرآن هم درست می نشیند همان جا که باید بنشیند، حتی اگر ندانم اثرش چیست و چگونه است، حتی اگر معنی اش را ندانم، شوخی که نیست کلام خداست؛

آن سخن کز دل برآید
لاجرم بر دل نشیند

پس با اینکه نمیدانستم معنی "إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم*" چیست؟ معیار خوبی انسان ها را به تقواشان سنجیدم نه نسب و جایگاه شان! چون این را آموخته بودم!

حالا دیگر خیلی هم عجیب نیست که من از کودکی با دو بیت شعری که برایم خوانده بودند، اشکم جاری می شد و اضطراب دیدار داشتم برای همان دوبیتی که هر بار من را می دیدند، میخواندند و این قدر خوب هم به یادم مانده است:

" جانم به فدای تو علی جان
خوش می روی ای جوان لیلا

جانم به فدات
مهلاً مهلا..."

تا همین چند سال پیش هم نمیدانستم روضه ی حضرت علی اکبر علیه السلام را برایم خواندند و چه قدر سعادت نصیبم کردند که از کودکی برای جوان امام حسین و روضه هایش اشک ریختم!
#اللهم_ارزقنا_حرم
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#اللهم_ارزقنا_بکاء_بر_سید_الشهدا


*همانا گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست. سوره مبارکه حجرات، آیه 13
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۰۱
هم سایه


حتما این بار فرق می کند...!

حتما این بار به اجابت نزدیکترم...!

حتما این بار فرصتی دوباره است!

حتما باید تلاش کنم!

...

و همین طور جملات از ذهنم یکی یکی عبور می کرد که یک کلمه عجیب من را سر جایم خشکاند!

"برات"!

همانی که سالها منتظرش بودم

اصلا فقط به نیت "شما" این جا را "برات" نامیدم نکند یادم برود که جز "برای شما" بنویسم...!

دیروز که "برات کربلا" را گرفتم چند ثانیه به کاغذ در دستم زُل زدم و شکر که باز هم نعمتی این چنین روزیم شد!

حالا من ماندم و یک دنیا فکر و خیال!

که وقتی دیدمشان چه حرف هایی را بگویم! با خودم فکر می کنم من همیشه از همین راه دور هم یقین داشتم می شنوند و اگر اجابتی نبود حتما منتظر همچین روزی بودند که فقط بین خودم و خودشان نباشد، بلکه همه بدانند و بگویند:

"حاجت روا به دست حضرت پدر* است"،

" از امام حسین حاجتش را گرفت"،

" حضرت عباس باب الحوائجش شد"،

"از بس عاشق دردانه اش** بود، باب الحوائج امام موسی کاظم حاجتش را از خدا خواست"،

" از بس امام رضا را دوست داشت امام جواد، به احترام پدر، بنده نوازی کرد"،

"امام هادی رویش را زمین نزد، او عاشق زیارت جامعه است"،

" امام حسن عسکری و حضرت نرجس خاتون یاری می کنند یاری کننده فرزند غریب شان را"!


پ.ن: و این انسان چه قدر خوشبخت است که شما را دارد و چه خوشبخت است که گره اش قرار است به دستان شما باز شود؛ هر روز باید زمزمه کنم: چیزی از دیگری نمی خواهم، تو مرا انتخاب کن مولا...!


*حضرت پدرم امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام

** حضرت معصومه ی جانم




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۷ ، ۱۴:۳۷
هم سایه

- دل باران گرفته ی غدیری!
این بار، باید از وادی کرب و بلا عبور کنی، هر چند تاب نیاوری!

عاشورا تلألؤ قطرات بارانیست که از غدیر باریدن گرفته است.

یاران حسین (علیه السلام) از عشقِ باران به دریا زدند و باکی از موج و طوفان نداشتند:

خدایا!
چه کرده اند تا بدین جا رسیده اند، که عشق را در ذره ذره ی وجودشان می توان حس کرد، و چه کرده اند که کوه از استقامتشان حیران است....

- دل باران گرفته ی غدیری!
چون ابر پاییزی ببار بر بیابان تفتیده ی کربلا...(1)


__________________________________________________

1- از ریان بن شبیب روایت شده است که گفته روز اول محرم به خدمت امام رضا علیه السّلام رسیدم حضرت فرمودند: ... ای پسر شبیب اگر بر حسین (علیه السّلام) گریه کنی و آب دیده‌گان تو بر روی تو جاری شود حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را می‌آمرزد خواه اندک باشد و خواه بسیار. منتهی الآمال ، ج 1، ص 541

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۳:۴۵
هم سایه

السـلام عـلیک یـا ابـا عبـدالله الحسیـن



شـایـد گنــاهِ شـهر مـرا از تــو دور کنـد
یعنی تمام فاصله ها جُفت و جــور کند

ارباب کریم است که تنها به یک سـلام
هـر صبح بـرات کـرب و بلایم قبول کند


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۶
هم سایه

قاعده بر چیست که دل همیشه می خواهد بین الحرمین را طی کند!
به سمت عباس علمدار می روی، دلت سوی حسین علیه السلام است،
به سمت حسین علیه السلام می روی، چشمت سمت عباس علمدار است!
خدایا...
هنوز بین چشم و دل مسئله حل شده نیست!
دل بسته ی حسین علیه السلام، نمی تواند از عباس علمدار چشم بردارد!
چه طور می توانست چشمِ دلِ حسین علیه السلام از عباسـش دست بکشد!؟!

زائرین حسینی در راه کربلا هستند، گامهایشان چه استوار است و همچون پروانه به گرد شمع می سوزند و می روند! اما این سوختن هم برایشان سازندگی است!
من هم مانده ام در حسرت یک شعله از شمع!
که بسوزم که بسازم خودم را از نو!
اما انگار پاهایم رمقی ندارد ولی پای دلم که هنوز راهی نرفته است و خسته نیست، فرصت خوبیست تا با پای دل خودم را ثابت کنم تا عنایتی شود و زیارت اربعین من نیز امضا شود.
چقدر اربعین ها را جا گذاشته ام ولی هنوز، دل را در اربعین جا نگذاشته ام! خودم که می آیم دلم نیز مرا همراهی می کند.
بد نیست کمی با امام خود خلوت کند، شاید حرفی برای زدن مانده باشد و یا پندی برای شنیدن مانده باشد.


چه مثال زیبایی دکتر هَزار فرمودند:
آب و چشمه ای که در نوک قله وجود دارد آرام به دامنه و کوهپایه سرازیر می شود و تمام بدنه ی کوه را فرا می گیرد.
ما هم می توانیم از زبان آغاز کنیم از نوک زبان!
اما متوقف نشویم و آن را به دامنه ی وجودمان برسانیم.
در اندک زمانی می یابیم که وجود ما از آب حیات مهدوی سیراب و جرعه نوش شده است! و این همان سیر سلوک است؛ سلوک منتظران!

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۵
هم سایه

از جان گذشتن در راه حسین علیه السلام عشق نبود، بندگی بود.

باورِِِ حسین علیه السلام، باورِ یاران حسین علیه السلام شده بود.


عشق به حسین علیه السلام، حاصل بندگی ست؛
بندگی حاصل یقین است و یقین حاصل ایمان؛
ایمان ریشه در نفسمان دارد!

من و تو و ما قرار است به کجا برویم؟
و اگر روزی به کجا رفتنمان یقین شد، به کجا ماندنمان نقطه عطف است!
یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، یارانِ حسین علیه السلام تاب ماندن نداشتند، بگذار به اطرافم نگاهی کنم نکند دلم را به دنیا چسب زده باشم...؟!؟

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۰۹:۵۶
هم سایه