برات

هم سایه، سایه ات به سرم مستدام باد

برات

هم سایه، سایه ات به سرم مستدام باد

برات
دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است


در وصف تو باید تأمل کرد
شاید کمی را دستیابی کرد

"آن قدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد"

آن قدر خوبی و عزیزی که
باید کفن را هم برایت آسمانی کرد

آن قدر داغت سخت و مشکل بود
سال عروجت، سال غم ها کرد

آن قدر بعدت فاطمه (سلام الله علیها) تابید
زهرات (سلام الله علیها) را، امّ ابیها کرد



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۲۰
هم سایه

دست هایش!
چیزی که به من جرأت داد از او بنویسم!
کسی که در پستوی ذهنم، خانه دارد و من چه قدر خوب او را می شناسم!
کسی که خودم ساخته ام
به او خلق و خویی داده ام که خودم دوست دارم
رفتاری برایش تصویر کرده ام که خودم می پسندم!
از من می پرسند: اگر روزی خلاف چیزهایی که ساخته ای را ببینی، اذیت نمی شوی!؟
و من چه قدر بی امان می گویم: آه! امان از دست هایش!
میگویند: پس دست بزن دارد؟!
می گویم: دست هایش عجیب لبخند می زنند!

پ.ن: چرا همیشه در منفی ترین حالت ممکن دیده می شود!
مردها هم بلدند دست نوازش بکشند!
مخصوصا در حالتی که درست دیده شوند؛ ما با رفتارمان، در حقیقت رفتارشان را می سازیم، خوبی پاسخش خوبی می شود و بدی...!!!
آن ها از اقتدار و مدیر بودن همان فیضی را می برند که زن ها از دوست داشته شدن و توجه!
از دامن زن، مرد به معراج می رود!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۵۳
هم سایه


_ چه فرقی داره برای من که تو رو دارم!

همین قدر ساده! همین قدر خودمونی! همین قدر محکم!

اینا رو چند سال پیشم میگفتم؛

ولی فرقش با الآن اینه که دیگه تو رفتارم هم ثابتش کردم!

نه رفت و آمد اضافه ای، نه حرف و حدیثی!

تو نه ذره ای دیر میکنی و نه ذره ای در حقم اجحاف!

دلیل زد و خوردم هم با دنیا فقط خودمم!

منی که تا نشکنم دنیا سرش رو جلو من خم نمیکنه!


پ.ن: هزار تکه شو ای من!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۰۲
هم سایه


می گویند متولد هر فصل و ماهی که باشی به آن علاقه مند می شوی!

و من با اینکه فرزند پاییزم ولی، همیشه دلم را در اردیبهشت ها جا گذاشته ام!

هر سال که اردیبهشت می آید هر جای دنیا که باشم بهترین اردبهشت ها در ذهنم مرور می شود؛ حال و هوای من پیش از سفرهای کربلا در ماه های رجب و شعبان، قم زیبا {می دانم خنده دار است، اصلا شما اولین نفری نیستید که به من برای گفتن این جمله می خندید ولی...}

باید دلت را در یک بهار، در اردیبهشت، در قم دوست داشتنی، در کنار دورترین یار، جا گذاشته باشی تا بفهمی من از چه چیزی حرف می زنم! انتظار هم ندارم درکم کنید، ولی...

ولی قلب من هر بار در اردیبهشت می تپد که این همه سال بی تو بودن را تاب آورده ام!

حالا یا برگرد یا دعا کن من بمیرم!

دیگر از انتظار خسته ام!



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۱۷
هم سایه

فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست

اُردی جهنم است زمانی که یار نیست


علیرضا بدیع


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۰۶
هم سایه